۱۳۹۱/۳/۲۵

از پل خشک تا پونه (4)


خبر خوش
            چه ساعات خوبی بود بعد از ظهری که نتایج امتحان شمولیت در بورسیه اعلان شد. در کتابخانه جعفریه باتوریان بودم که جواد رفعت زنگ زد و با لحنی که می شد از آن فشار و اضطراب را فهمید گفت " نتایج ره سی کدی؟ میگن اعلان شده". به زودی به انترنت کلب رفتم و سایت وزارت را باز کردم. این چند ثانیه از جمله ثانیه های تعریف نشدنی است. چه حالتی دارد یک دانش آموز در چند ثانیه اندکی که کمپیوتر مصروف باز کردن صفحه است، البته اگرنتیجه اش برایش خیلی مهم باشد. آدم همه صحنه امتحان و قبل و بعدش را در همان لحظه عبور می کند و فشار خون بالا می رود و دست ها می لرزد. چشم ها منتظر می ماند و همه حواس به صفحه مانیتور متمرکز می شود. بعد از چند تک تک ساعت، یا همه وجود آدم پژمرده و بی جان می شود و یا مملو از شور و هیجان. اگر موفقیتی بیش زا انتطار باشد لب ها را به لبخند وا می دارد و چشم ها را درخشان تر می کند و چهره را می گشاید. در ته دل به خود می بالی و امید و آرامش سرشار از شوق و افتخار را تجربه می کنی. اینجاست که لذت زحمات خود را می چشی. همه شب بیداری ها و روز بی تابی ها، از فراغت و تفریح بریدن و با کتاب و کاغذ خوابیدن، بیداری شب را زیاد کردن و خواب صبحدم را کم کردن ... همه در یک لحظه مجسم می شود و شیره آن تمام وجود را شیرین می کند. خودباوری در درون زنده می شود و ترس بی درنگ فرار می کند.
            موفقیت هرچند کوچک و از نظر دیگران کم بها باشد، مهم این است که خودت چگونه آن را باور می کنی. کوچک ترین کامیابی را اگر جشن بگیریم ریشه های اعتماد به نفس بیش از پیش تقویت می شود و خیلی زود می توان دست آورد های بزرگ تر خویش را هم جشن گرفت. برای ساختن ساختمان مجلل موفقیت باید از خشت های موفقیت ها روز مره استفاده کرد. به باور من این گونه می توان هم حال خوشی داشت و هم آینده امید دهنده.
            با اینکه دیدم در لست "واجد شرایط" هستم خوشحال شدم. وقتی لیست را بصورت عمومی چک کردم نمره من دومین نمره بلند در آن لیست با تفاوت اندک ازاول بود. بورسیه های کشور هند آمده و آماده بودند و به همین خاطر نمرات بلند هر ولایت به این بورسیه ها معرفی شدند. در آن لیست دگری من سومین شدم. به هر حال زیاد مهم نبود. چون همگی در یک  کشور می رفتیم و در آنجا تفاوتی نداشت که چه نمره یی در امتحان شمولیت گرفته ایم. از طرف دیگر چنانچه قبلا ذکر کردم امتحان نیز چندان معیاری نبود. این ها کاستی های مدیریتی مسئولین وزارت تحصیلات عالی را نشان میدهد و نیاز شدیدی به اصلاحات دارد.
            روزی در دانشکده اقتصاد بودیم که یکی از اساتید لیستی از نامها را آورده و می گفتند اینها در بورسیه انتخاب شده اند. در این میان نام من هم بود. پس از پرسان و جستجو به ما گفتند محصلین با بلند ترین نمرات کانکور با حمایت دولت افغانستان به یکی از کشور های ترکیه یا هندوستان برای دوره لیسانس فرستاده می شوند. با این معلومات مختصر ما را برای روز دیگرش در تالار کانفرانس های دانشگاه کابل خواستند تا رئیس دانشگاه کابل با تفصیل در آن مورد صحبت کند.( ادامه دارد...)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر